در جستجوی شادی: چگونه خود را شاد نگاه داریم؟
-
نویسنده: دکتر همام الدین جوادزاده
- نظرات: 12
- بازدید ها: 1289
- تاریخ : 1398/10/28
برای اغلب ما انسانها مقصد نهایی زندگی دستیابی به سعادت است. از دیدگاه من سعادت چیزی نیست جز احساس عمیق شادمانی و رضایت درونی. اما در قرن بیست و یکم که عصر تغییرهای پر سرعت و تکنولوژیهای رنگارنگ است چگونه میتوان به این احساس دست یافت؟ در این مقاله تصمیم دارم راهکارهایی که در این خصوص میشناسم و خود انجام میدهم را با شما در میان بگذارم.
گذشته از اینکه احساس شادمانی در بدن ما انسانها در اثر وجود میزان مشخصی از هورمونها (نظیر دوپامین) در دستگاه عصبی بوجود میآید و این عملکرد دستگاه عصبی یکی از پیچیده ترین بخشهای شناخته شده در تمام طبیعت محسوب می شود؛ هر کدام از ما انسانها نیاز داریم تا با شناخت خود و کسب مهارتهایی کارآمد، خود را شاد و سلامت نگاه داریم. بویژه که ما در قرن بیست و یکم زندگی میکنیم، زمانی که همه چیز جهان گویی بی کمترین واسطه در معرض حواس ما قرار میگیرد.
در ادامه راهکارهایی که من برای شاد زیستن تجربه و تمرین کردهام را مطالعه خواهید کرد:
1- مراقب ورودیهای ذهن خود باشید:
دنیا پر است از آدمها، اتفاقات، سلیقهها و اندیشههای رنگارنگ. طبیعتا همه آن چیزهایی که در دنیا وجود دارد و رخ میدهد خوشایند و زیبا نیست. بویژه که رسانهها و اصحاب رسانههای امروزی در رقابتی بیسابقه با یکدیگر در تلاشند تا توجه مخاطبین خود را به هر قیمتی به خود جلب کنند. از اینفلونسرهایی که روی سر خود تخم مرغ و پودر کیک میریزند گرفته تا صحنههای دلخراش جنگ و خونریزی و انواع شوخیها و کلیپهای خندهدار و حتی مسخرهی بی محتوا .... کافیست حواستان به اینکه چه چیزی را دریافت میکنید نباشد تا در دام رسانه بیافتید.
بسترهای امروزی رسانهای مانند اینستاگرام همانند چاهی بیانتها (چیزی شبیه به حفرهی خرگوش در فیلم آلیس در سرزمین عجایب) میتوانند ذهن شما را برای ساعتهای متوالی مشغول کنند. شوربختانه این مشغولیت ذهن تنها به زمانی که شما در حال مشاهده محتوا هستید ختم نمیشود. مغز شما بعنوان بخشی از کارکرد طبیعی خود حتی در ساعاتی که در خواب هستید ناگزیر است تا دریافتهای حسیای که در طول زمان بیداری داشتهاید را دستهبندی و ذخیرهسازی کند. اما مغز ما برای پردازش این حجم از محتوای چندرسانه ای که در طول روز دریافت میکنیم تکامل کافی پیدا نکرده است و به همین ترتیب محتوای شبکههای اجتماعی به محدودهی رویاهای شبانه ما هم دست اندازی میکنند.
شبکههای اجتماعی الزاما خوب یا بد نیستند. همانطور که در طبیعت هیچ چیز به ذاته خوب یا بد نیست. در واقع این شما هستید که با دنبال کردن شخصیتها و شبکههای تولید کننده محتوا، درگاههای ورودی محتوای ذهن خود را تعیین میکنید. هرچند به شخصه به این باور هستم که شبکههای اجتماعی به هیچ وجه توان برقراری ارتباط عمیق را با مخاطب ندارند و به همین ترتیب حتی محتوای آموزشی هم از طریق شبکههای اجتماعی تاثیر ناچیزی بر رفتار خواهد گذاشت. اما بیشترین آسیبی که شما را تهدید میکند این است که دریچهی ذهن خود را باز گذاشته و ورودیها مغز خود را در اختیار تولید کنندگان محتوا قرارا میدهید. بویژه وقتی در معرض اخبار قرار میگیرید و از نفرت پراکنیهای گروههای سیاسی در مقابل هم تیر و ترکش ذهنی میخورید.
تجربهی شخصی من از استفاده از شبکه های اجتماعی به من آموخته است که شادترین روزهای خود را زمانی دارم که تلفن همراهم را هنگام ورود به خانه روی جاکفشی میگذارم. در غیر این صورت ذهن کنجکاوم تمایل به این دارد که اندکی بیشتر در عمق حفرهی بی انتهای شبکههای اجتماعی سرک بکشد و بدین ترتیب زمانهای با ارزش زندگی را با فرو رفتن در فکری عاریه ای بی ثمر کند.
2- به طور منظم و آگاهانه تمرین سکوت کنید:
زندگی شهری و ماشینی امروزی ضرباهنگی تند و استرسزا دارد. خودروها سریعتر و سریعتر شدهاند و ترافیکها فشرده تر. صدای وسایل نقلیه گوش ما را پر کرده و حتی وقتی برای فرار از این صدا هدفون در گوش میگذاریم یا شیشه ماشین را بالا کشیده و موسیقی را پخش میکنیم هم دوباره گوشهایمان زمانی برای استراحت نمییابند. اجداد ما در طول شبانه روز صدای باد در لابلای برگهای درختان را آمیخته با نغمههای پرندگان و دام و طیور میشنیدند. آنها حتی آسمان شب را هم پر از ستارگان درخشنده و مسحور کننده در بالای سر داشتند که به "لطف" زندگی پر تلاطم و پر نور شهری ما از آن هم محرومیم. اما آیا طبیعت درونی ما این چیزها را از یاد برده است؟ پاسخ قاطعانه به این پرسش "خیر" است.
به همین خاطر است که وقتی فرصتی مییابیم و در طبیعتی ساکت و آرام قدم مینهیم، احساس شعف درونی را باز مییابیم. البته پرواضح است که سبک زندگی ما دیگر به راحتی اجازه خلوت کردن در طبیعتی بکر و آرام را نمیدهد. پس چه میتوان کرد؟ آنچه به تجربه به آن دست یافتم و مرا در روزهای پر مشغله کاری آرام و شاد کرده تمرین سکون و سکوت است. اگر این تمرین را در جایی در طبیعت و دور از خودرو و جاده تجربه کنید که بینظیر خواهد بود؛ بویژه اگر شب هنگام باشد و ستاره ها به دور از آلودگی نوری شهر در بالای سرتان بدرخشند.
اما باید این را بدانید که دسترسی به فضای سکون و سکوت به اندازه ارادهی شما با شما فاصله دارد. حتی پشت میز کار، در اتاق خواب یا نشیمن و یا پارک نزدیک منزلتان هم میتوانید آگاهانه برای دقایقی در روز به آرامی نشسته و در فاصلهی لابلای گذار افکار از ذهنتان، سکوت را بیابید. این کار به کمی تمرین و تکرار نیاز دارد. آنقدری که پس از تمرین کافی خواهید توانست در هیاهوی ایستگاه متروی ولیعصر هم سکوت را از میان صداها و حرکات در یابید.
3- با طبیعت ارتباط برقرار کنید:
ابزارهای متعددی که در طول شبانه روز ما را محاصره کردهاند ما بین ما و طبیعت (آنجا که سرچشمهی اصلی ماست) فاصله ایجاد کردهاند. تلفن همراه شما در طول شبانه روز بیش از چند متر (اگر نگوییم سانتیمتر) از شما دور نمیشود، متناوباً انواع و اقسام صفحات نمایشگر دیجیتال را نظاره میکنید، بر صندلیهایی از جنس آهن و الیاف پلاستیکی مینشینید و بیش تر از قبل در دنیای دیجیتال غوطهور میشوید. بیآنکه به یاد بیاورید در تصویر بزرگتر از زندگی، شما هم بخشی از طبیعت هستید. همانطور که یک درخت در باغچهی خانهی شما اینگونه است. این محاصره شدن در میان ابزارهای ساخته دست بشر بین ما و طبیعت فواصلی ایجاد کرده که به باور من روح آدمی را خسته و آزرده میکند. انسان امروزی میتواند با گردنی خم شده بر روی صندلی آهنین سرد ساعتها به صفحه درخشان موبایل خود خیره شود؛ اما زیبایی شگفت انگیز یک شاخه گل یا گنجشکی که در چند قدمی اوست را حتی به حیطه خودآگاه خود وارد نسازد. گویی در درون تلفن همراه خود زندگی میکند نه اینجا بیرون.
برای ارتباط گرفتن با طبیعت نیازی نیست که حتما به کوه و جنگل و دشت بروید. کافیست کمی از زمان خود در طول روز را به نظاره کردن با دقت و عمیق شدن در جزییات چیزهایی که ساخته دست بشر نیستند سپری کنید. برای اینکار میتوانید یک گلدان کوچک را در کنار لپتاپ خود روی میز کارتان داشته باشید و به چگونگی ایجاد برگ جدید از لابلای ساقهاش نگاهی بیاندازید. یا اینبار که پرندهای را در اطراف خود دیدید برای چند دقیقه رفتارش را زیر نظر بگیرید. تماشای هوشمندی و عظمت طبیعت قلب شما را به وجد میآورد. طبیعت حامل پیغامیست که به شما میگوید زندگی درباره چیزی بسیار بزرگتر و فراتر از توست و همه چیز در جهان به هم مرتبط است. این حس همیشه برای من منشاء شادی و آرامش درونی بوده است.
4- شنا کردن در رودخانه ی زندگی را بیاموزید:
به هر ترتیب در زندگی هر کدام از ما انسانها مجموعه بیشماری از رخدادها و وقایع هستند که خارج از ارادهی ما رخ میدهند و ما و بسیاری دیگر را تحت تاثیر خود قرار میدهند. شما سعی میکنید که شاد باشید اما به یکباره رخدادی غمانگیز در دنیای بیرون موجی از اندوه را به زندگیتان وارد میکند. دشواریهای اقتصادی، اخبار جنگ و حوادث طبیعی، از دست دادن یک دوست و بسیاری موارد دیگر هر روزه به ذهن و روان ما چنگ میاندازند و لحظه های زندگیمان را با رنگهایی به جز شادی در میآمیزند. من زندگی را به سان رودخانهای می بینم که از هنگام تولد تا لحظه مرگ در آن شنا میکنم تا به دریا بازگردم... .
این رودخانه در برخی نقاط خود متلاطم است و در زمانهایی آرام و ساکن و مطبوع. نیروی زندگی و رخدادهای دنیای بیرون همان جاری آبی هستند که بیوقفه در حرکت هستند. این که به کدامین سو حرکت میکنم تنها به نیروی رود بستگی ندارد. من هم توان شنا کردن دارم. کرانههای این رود پر است از مناظری که دیدن دارند و من در هر لحظه این توان را دارم که از نیروی خود برای جهت دادن به حرکت خود و دل سپردن به آنچه در طغیانهای زندگی من را شاد نگاه میدارد استفاده کنم. بسیاری از انسانها از رودخانه ی زندگی خود جدا شده و در مسیرهای فرعیای قرار میگیرند که به دریا نخواهد ریخت. درگیر شدن در جنگهای رسانهای و دامهایی نظیر شبکههای اجتماعی از شما فرصت زیستن در زندگی خودتان را میگیرد. برای شاد زندگی کردن و دستیابی به سعادت حتی نیاز نیست که همیشه در حال تکاپو برای دست یافتن به کرانهای از این رود باشید. گاهی باید رها شد. باید رها بود و اجازه داد که زندگی آنجا که پر شتاب است تو را با خود ببرد. باید از مسیر زندگی لذت برد. باید انتخاب کرد که چه چیزی محتوای اکنون ذهن را احاطه کند. گاهی باید از حرکت باز ایستاد و در دل سکوت به تکاپوی همهی عناصر زندگی دل داد و فقط نگریست.
عارفی می گفت: "در لحظه حال هیچ رنجی وجود ندارد." این نگرانیهای ما از آینده ی رود زندگی و یا درگیریهای ذهنمان با آنچه قبلا بر ما گذشته است هستند که رنجشها و ناشادیها را پدید میآورند.
شما چگونه شاد زیستن را از میان هیاهوی زندگی انتخاب میکنید؟