خلاقیت خود را افزایش دهید تا زندگیتان دگرگون شود.
-
نویسنده: دکتر همام الدین جوادزاده
- نظرات: 0
- بازدید ها: 1465
- تاریخ : 1398/07/09
خلاقیت را شاید بتوان به عنوان عنصری در بطن حیات بر روی زمین در نظر گرفت. آن نیرویی که طبیعت را برای خلق اشکال مختلف حیات و زیباییها و شگفتیهای بینهایت آن همیشه در حرکت نگاه داشته است. اگر یک شاخه از یک گل را جدا کنید و درون ظرفی از آب قرار دهید، زمان زیادی به طول نخواهد کشید تا خلاقیت طبیعت را در شکلگیری ریشهای که نیروی حیات پدید میآورد مشاهده کنید. البته زیباییها و بیکرانگی این قدرت شگفتانگیز از بس که در برابر چشمان ما بوده به نوعی از بدیهیات کرخت شده بدل شده است.
با این حال آنطور که در علم روانشناسی به خلاقیت نگاه شده و آن را تعریف کردهاند، تا حدود زیادی آن را به کارکردی مبتنی بر هوش و در گونهی انسان محدود دانستهاند. از نگاه شاعرانهی خلاق دانستن طبیعت که بگذریم و حتی اگر خلاقیت را یک کارکرد رفتاری در گونهی انسانی نامگذاری کرده باشیم، بحث بر سر چیستی و سرمنشاء خلاقیت از دانش نورولوژی تا فلسفه (یا برعکس) بر این موضوع بسیار است. این که چگونه مغز در برخورد با یک چالش راهحلی را ارایه میکند که نیاموخته است شاید شبیه به همان ریشهای باشد که شاخه گل درون ظرف آب خلق میکند.
پیش از هر چیز ذکر این نکته ضروری است که خلاقیت یک پدیده است که هر کسی، با هر سن و سال و شرایطی (از جمله میزان هوش، دانش و مهارت) توانایی خلق نمونههایی از آن را در زندگی روزمره و حرفهای خود دارد. اگر اینگونه نبود جامعه بشری هرگز نه شکل میگرفت و نه توسعه مییافت. در واقع پاسخهای خلاقانه به موضوعات همیشگی که بشر با آنها سر و کار داشته است؛ همه چیز تمدن بشری را آنطور که امروز میبینیم رنگ و شکل داده است.
انسانهای نخستین با خلاقیت خود توانستند ابزارهایی بسازند که با آن بهتر از پیشینیان خود شکار کنند، خانههایی بسازند که در برابر خشم طبیعت پایدارتر باشد، حیوانات و گیاهان را اهلی کنند به شیوههایی که نیاموخته (بلکه آزموده) بودند و... امروز اگر نگاهی به جهان اطراف خود بیاندازید با تعداد بیشماری از ساختههای دست بشر و دستکاریهای او در طبیعت احاطه شدهاید که بیشک هر کدام از آنها ریشه در خلاقیت دارند. با این تفاسیر خلاقیت را میتوان به "پاسخ دادن و عمل کردن به شیوهای متفاوت، جدید و آموخته نشده" تعریف کرد.
شاید با خود بگویید که نه اینطور نیست که هر ابزار یا ساخته دست بشری که وجود دارد به خلاقیت ارتباطی دارد. پاسخ من این خواهد بود که در نگاه تاریخی هر ساخته دست بشری یک نوع خلاقیت است. یعنی چیزی که مانند آن از قبل در طبیعت وجود نداشته و از تجسم تا ساخته شدن آن به دست آدمی صورت گرفته است. اگر این توضیح را قانع کننده یافته باشید احتمالاً با من در مورد این که "آینده، میوهی خلاقیت است" موافق خواهید بود. چه آیندهی فردی و چه در ابعاد بزرگتری مثل آیندهی بشریت!
مغز ما انسانها به گونهای تکامل یافته است که با بهرهگیری از بانک اطلاعات ذخیره شده بر اثر دانش و تجربه (بیشتر تجربه) در پاسخ به وضعیتهایی که با آن مواجه میشویم، نوع بودن و رفتار ما را برای ارایه کردن بهترین (کارکردی ترین) پاسخ به آن وضعیت تنظیم کند. به زبان سادهتر اینکه در هر وضعیتی چه رفتاری از ما سر میزند را مغز بر اساس اندوختههای پیشین و متناسب با آن موقعیت ایجاد میکند. مثلاً برای باز کردن درب شیشهی خیارشور روش آموخته شده از قبل برای اکثر خانمها "دادن شیشه خیارشور به دست همسر" و برای آقایان بهرهگیری از قدرت بدنی برای چرخاندن درب بر روی بدنهی آن ظرف است. شبیه به این ماجرا (ایجاد پاسخهای اتوماتیک به شیوهی از پیش آموخته شده به موقعیتهایی که با آنها روبرو میشویم) تقریبا در تمام اوقات زندگی رخ میدهد.
به همین دلیل هم هست که بخش قابل توجهی از جمعیت کرهی زمین امروز همان کاری را کردند و میکنند که دیروزهایشان ... و کارهایشان را همانطور انجام دادند که روزهای قبل انجام میدادند. از یک فروشندهی خوار و بار فروشی گرفته تا مدیر ارشد یک سازمان ممکن است در تلهی روزمرگی ناشی از عدم خلاقیت گرفتار و محکوم به تکرار روزها باشند.
علت گرفتار شدن در تلهی روزمرگی (نقطهی مقابل زندگی خلاقانه) را میتوان به کارکرد پایهای مغز برای انتخاب نوع بودن و رفتار کردن در موقعیتهای زندگی بر اساس داشتههای قبل نسبت داد. البته این موضوع به خودی خود نه تنها اشکالی ندارد، بلکه بودن این توانمندی نیز برای گونهی انسانی حیاتی بوده و هست. این که شما هر بار که لباس خود را بر تن میکنید نیازی به فکر کردن در مورد چگونگی بستن دکمههای خود را ندارید و میتوانید نوتهای آهنگ مورد علاقهتان را با سوت اجرا کرده، به کارهایی که باید تا ظهر انجام دهید بیاندیشید و همزمان بند کفشهایتان را به درستی (بر اساس آنطوری که از قبل آموختهاید) ببندید یک مزیت جذاب است.
حال این پرسش پیش میآید که ضرورت خلاقیت چیست؟
وقتی بدون خلاقیت هم میتوان زندگی را ادامه داد، شغل و درآمد داشت و حتی پیشرفت کرد، چه نیازی به خلاقیت داریم؟ اگر بخواهم کوتاه پاسخ دهم خواهم گفت: چون خلاقیت آینده را از گذشته متمایز میکند. چون میتوان درب قوطی خیارشور را سریعتر و با زحمت کمتری باز کرد (حتی بدون درخواست کردن از مرد خانه)، میتوان یک خوار و بار فروشی را به پر رونقترین کسب و کار یک محله بدل کرد، میتوان سازمانی را به گونهای مدیریت و راهبری کرد که نتیجهی آن ساخت فضاپیمایی برای فرود بر روی مریخ و بازگشت به زمین باشد (نگاه کنید به فعالیتهای ایلان ماسک و کمپانی اسپیس ایکس) همانطور که یک شاخه گل میتواند در محیطی که هرگز در آن نبوده (لیوان آب) با نوع بودن و رفتاری جدید به زندگی خود ادامه دهد و رشد کند.
اگر به موضوع خلاقیت و راهکارهای تقویت آن در زندگی خود علاقمند هستید، شما را به تماشای بخشی از دورهی آموزشی ویژهی "خلاقیت از مدرسه تا کسب و کار" دعوت میکنم. برای مشاهده روی تصویر زیر کلیک کنید.